خاکستران شورش: ایریس و آشکارسازی احساسات
همانطور که خورشید شروع به طلوع کرد، ایریس به آرامی بیدار شد و به تدریج از محیط اطرافش آگاه شد. او میتوانست همخوانی ملایم آواز پرندگان را در بیرون پنجرهاش بشنود، سمفونی هماهنگی که آمدن روز جدیدی را اعلام میکرد. او اعضای بدنش را زیر آغوش نرم پتوهایش کشید و با اکراه گرما و آسایش رویاهایش را رها کرد، میدانست که این روز اهمیتی فراتر از عادی دارد. امروز، او با احساسگران ملاقات خواهد کرد. ...